شعر اشعار علی قاضی نظام

Drosera

کاربر
کاربر
کاربر فعال
عضویت
28/4/20
ارسال ها
59
Credits
0
ریال
0ریال
مینویسم برای تو از دست رفته

که هرکجای جهانی، بازگرد...
مینویسم که بخوانی و بدانی،
جهانم خالی از هر موجودیست،
زمانی که تورا ندارم...
مینویسم به جبران تمام روزها و شب هایی که داشتمت
ولی حواسم پرت روزمرگی هایم بود
مینویسم دوستت دارم برای توی از دست رفته،
که بخوانی و بازگردی
جهانِ کوچک من،
کجای جهانى که هرچه جستجو میکنم،
چشمانم تورا نمیبینند...
میگویم بازگرد و پژواک صدایم جهان را پر کرده است،
ولی اثری از تو نیست...
من تو را در همه ى عالم میجویم و در انتها باز هم به هیچ میرسم

مینویسم که به گوشَ ت برسد
مینویسم که شايد کسی برایت بخواندَش
مینویسم خوبم که به رسم گذشته دلت شورم را نزند...
ولی تو بدان که سرگردان و دلگیرم
دلگیر از تمام روز ها و شب هایی که میگذرند
و نبودنت را طولانی تر میکنند
میگویم دلتنگم ولی تو بخوان ،
نبودنت مرا شکسته است...
من میگویم خسته ام ولی تو بخوان،
دلم آغوش میخواهد،
به امنيتِ تنِ تو...
جهانِ کوچکِ من؛
بازمیگردانمت به آغوشی که وطن توست،
و میبوسمت به جبران تمام لحظاتی که نبودى...
جای جای این کره ی خاکی را ،
برای تو که جهان کوچک منی زیر پا میگذارم
و دنیا را به تماشا می‌نشانم که گاهی میشود
يك جهانِ دوست داشتنى به کوچکى "تــو" داشت


((علي قاضي نظام))

 

Drosera

کاربر
کاربر
کاربر فعال
عضویت
28/4/20
ارسال ها
59
Credits
0
ریال
0ریال
ترس ت را زمين بگذار و
دستانت را در دستانم!
غرور را كنار بگذار و
شانه هايت را كنارِ شانه هايم!
حيفِ تقويم است،
يك پاييز ديگر را هم ورق بخورد و
هيچ تاريخى را به اسم خودمان ثبت نكرده باشيم!
باور كن
هوايش جان ميدهد براى دلبرى
براى دل بردن از يار
براى نفس كشيدن
براى قرارهاى از پيش تعيين نشده
اين روزها
به ما
به يك،حالِ خوبِ مشترك نياز دارد...
بيا!؛
مثلاً وقتى باد درز پنجره را پيدا كرده و
با منحوس ترين صداى دنيا توى گوشم ميپيچد،زنگ بزن
صداى تو پر كند تنهايى ام را!
فكرش را بكن؛
سالها بعد
و پاييز هايى كه برگ برگ پُر ميشود از دوست داشتنمان...
باور كن حتى پاييز هم پشتش به زمستان گرم است !
همه چيز جور است
برگ هايى كه قرار است صداى قدم هايمان را
به رخ كوچه بكشند
نم باران و هواى بلاتكليف
ابرهاى مردد
و تو
و تو
و تو...
و من كه از دلتنگى پاييز ميترسم!



 

Drosera

کاربر
کاربر
کاربر فعال
عضویت
28/4/20
ارسال ها
59
Credits
0
ریال
0ریال

راستش را بخواهى
آمدم!؛
هر شب
نه يك بار
نه دو بار
به تعدادِ تمام شب هاى بعد از نبودنت،
آمدم
و هر بار اين شك به جانم مى افتاد؛
نيستى يا خودت را به نبودن زده اى!؟
اما اينبار صبح كه چشم باز كردى،
پشتِ دربِ خيالَت را بخوان...
برايت تا بينهايت نوشته ام؛
جانم،
آمدم،
به اندازه ى تمامِ دقايقى كه داشتَمَت...
نبودى اما!


((علي قاضي نظام ))

 

Drosera

کاربر
کاربر
کاربر فعال
عضویت
28/4/20
ارسال ها
59
Credits
0
ریال
0ریال
بيا حالِ منو خوب كن
بيا جونم ،نگو ديره
دلم پيشِ توئه،فكرم،
تمامِ روز درگيره...
من و اين شعر ِ تكرارى
شروع شب به بيدارى...؛
تو و عطرى كه جا مونده
تمامِ شب خود آزارى
تمومش كن نميتونم
كسى جات و نميگيره
نگا كن مرد مغرورت
از اين دلتنگى ميميره
مداوا كن منِ بد رو
منى كه با تو بد كردم
همه راه و تو جنگيدى
رسيدى ،رات و سد كردم
بيا حال من و خوب كن
بيا جونم نگو ديره
منم اون التماسى كه
از اين بيچارگى سيره
من و اين شعر ِ تكرارى
شروع شب به بيدارى...؛
تو و عطرى كه جا مونده
تمامِ شب خود آزارى


((علي قاضي نظام))

 

Drosera

کاربر
کاربر
کاربر فعال
عضویت
28/4/20
ارسال ها
59
Credits
0
ریال
0ریال
مردها،دردهايشان را دود ميكنند
گوششان را پر ميكنند از موسيقي
كفِ خيابانها را متر ميكنند
گوشه ترين قسمتِ كافه ها را انتخاب ميكنند
سيگارشان بهمن ميشود
همه چيزرا در خودشان حل ميكنند

زنها اما....
موهايشان را...همه ي زورشان به موهايشان ميرسد...



((علي قاضي نظام))
 

Drosera

کاربر
کاربر
کاربر فعال
عضویت
28/4/20
ارسال ها
59
Credits
0
ریال
0ریال
هرچقدر هم ساختگى
براى يكبار هم كه شده
بحثى بينِ خودتان راه بياندازيد...
آدمها
نيمى از خودِ واقعىِ شان را


لابلاىِ دعواها نشان ميدهند!



((علي قاضي نظام))
 

Drosera

کاربر
کاربر
کاربر فعال
عضویت
28/4/20
ارسال ها
59
Credits
0
ریال
0ریال
اگر بنا به رفتن داريد
بار و بنديلتان را جمع كنيد و برويد
جانِ عزيزتان،بهانه هاي خنده دار نياوريد؛
سرم شلوغ است...
حوصله ندارم...
زندگي ام پاشيده...
همه هزار و يك بدبختي دارند،
مهم "اولويت بندي هاست"
شما كه عينِ خيالتان نيست ولي
به طرفتان فكر كنيد كه ذهنش پر از علامت سوال ميشود...
پر از مقايسه
پر از انتظار...
اينطور رفتن ها،تهِ بي معرفتي ست!



((علي قاضي نظام))
 

Drosera

کاربر
کاربر
کاربر فعال
عضویت
28/4/20
ارسال ها
59
Credits
0
ریال
0ریال
تمامِ دلتنگى هايم را برايش نوشته ام؛
خط به خط...
روز به روز...
ساعت به ساعت...
اما ميترسم!
ميترسم از اينكه بخواند و با پوزخندى از كنارش رد شود!
ميترسم از اينكه بخواند و با يك "مرسى" گفتن،
تمامِ تصوراتم را خراب كند!
ميترسم از اينكه يك نفر قبل از من،
تمامِ اينها را برايش گفته باشد!
شجاعتم تا همين حد بود؛
"برايش نوشتن"
من جراتِ ارسالش را ندارم!


((علي قاضي نظام))
 

Drosera

کاربر
کاربر
کاربر فعال
عضویت
28/4/20
ارسال ها
59
Credits
0
ریال
0ریال
كيفيت را فداي كميت نكنيد
يك دانه نابش را داشته باشيد
يك عمر به عالم و آدم پُزَش را بدهيد...
رنگين كمان ها به چشم بهم زدني ناپديد ميشوند...



((علي قاضي نظام))



برجِ ميلاد ميشوم
همان هواى غليظ َش باش!
چشمي بهم بزني
گم ميشوم در تو



((علي قاضي نظام))
 

Drosera

کاربر
کاربر
کاربر فعال
عضویت
28/4/20
ارسال ها
59
Credits
0
ریال
0ریال
يادَت مى آيد؟
هر سال اين موقع
صبحِ اولِ وقت
پيغام ميدادم:
عزيزِ جانم؛
هوا سرد است
ميسوزاند تمامِ مغزِ استخوان را
بپوشان تمامِ وجودت را
مبادا خانه نشين شوى...
و چَشمى كه نثارم ميكردى و خيالم را راحت...
هر سال اين موقع،
چه حالِ خوبى داشتيم...
راستى
دلَت تنگ نشده؟




((علي قاضي نظام))
 

Drosera

کاربر
کاربر
کاربر فعال
عضویت
28/4/20
ارسال ها
59
Credits
0
ریال
0ریال
كاش اولين آدمهاى روى زمين بوديم

فكرش را بكن

من و تو...

نه ترس از گذشته ات داشتم

نه حسادتى در كار بود

نه چشمى بود و

نه ميدانستيم كه گناه چيست

كاش حوا بودى

كاش "آدم"بودم

كاش "آدم"بودم



((علي قاضي نظام))



 

Drosera

کاربر
کاربر
کاربر فعال
عضویت
28/4/20
ارسال ها
59
Credits
0
ریال
0ریال

من به مادَرَت حسودى ام ميشود...
موهاى ژوليده ات
صورتِ پُف كرده ات
غُرولندِ اولِ صبحت؛
ديدنِ تمامِ اينها،
صبحِ اولِ وقت،
آخ كه عجيب ميچسبد..!



((علي قاضي نظام))
 

Drosera

کاربر
کاربر
کاربر فعال
عضویت
28/4/20
ارسال ها
59
Credits
0
ریال
0ریال
جلوى پاى بعضى ها بايد يك خط بكشيم و
بگوييم:
ببين فلانى جانم
من شب تا صبح
صبح تا شب
به تو فكر ميكنم...
من عكسهايت را روزى هزاران بار زير و رو ميكنم
من جاى تو هم در كافه ها قهوه مينوشم
من نگرانت ميشوم
خلاصه در يك كلام،
برايت جانم را ميدهم
تو اما از اين خط جلوتر نيا
من تو را با فاصله دوست دارم
من به اين دوست داشتن عادت كرده ام
باور كن عشق،همه چيز را خراب ميكند!



((علي قاضي نظام))
 

Drosera

کاربر
کاربر
کاربر فعال
عضویت
28/4/20
ارسال ها
59
Credits
0
ریال
0ریال
"تو"
مثلِ خوابِ بعد از خوابِ اولِ صبح ميمانى...
مثلِ آن روىِ خنكِ بالشت...
همانقدر شيرين
همانقدر دلچسب



((علي قاضي نظام))
 

Drosera

کاربر
کاربر
کاربر فعال
عضویت
28/4/20
ارسال ها
59
Credits
0
ریال
0ریال

بعضى آدمها را بايد آنقدر تكثير كرد،
تا مبادا نسلشان منقرض شود...
آنها كه دليلِ حالِ خوبتان هستند...
آنها كه حتى با فكر كردن بهشان،
لبخند روى لبت مينشيند...
همان آدمهايى كه در بدترين شرايط،
شما را تمام و كمال پذيرا بودند...
داريد اگر از اين ناياب ها،
دو دستى بچسبيدشان



((علي قاضي نظام))
 

Drosera

کاربر
کاربر
کاربر فعال
عضویت
28/4/20
ارسال ها
59
Credits
0
ریال
0ریال
ما شبيه جنسِ خاك خورده ى داخلِ ويترينيم،
كه يك نفر انتخابمان كرد
اما حاضر نشد بهايمان را پرداخت كند!
فقط آمد،
دلخوشمان كرد،
و رفت...
رفت يك دورى بزند و برگردد!



((علي قاضي نظام))


 

موضوعات مشابه


بالا